به گزارش باشگاه خبرنگاران دانشگاه فردوسی مشهد؛ نشست"اتانازی؛ آری یا خیر" با محوریت بحث بررسی فلسفی صحت و سقم قطع مراقبت های پایان عمر، در روز سه شنبه 22 اسفند ماه برگزار شد. 
معصومه رودی، دانشجوی دکترای حکمت متعالیه، ضمن تعریف کوتاهی از اتانازی به مبحث جبر و اختیار در حیات اشاره کرد. وی گفت:ما اگر معتقد به جبر باشیم،حیات و تولد را امری اجباری می دانیم و اگر مانند فلسفه‌های ماتریالیستی معتقد به اختیار تام انسان باشیم بر مبنای این فلسفه می توانیم هر زمان که بخواهیم به زندگی خود پایان دهیم. در جوامع پرورالیستی می گویند واقعیت یک امر نسبی است و بر این اساس می توان به افرادی که مایل به خاتمه زندگی خود هستند این اجازه را داد.
وی افزود: در جوامع اسلامی می گویند جبر و اختیار امری بینابین است. در اتانازی همه آنچه که اتفاق می افتد این بحث است که فرد بر زندگیش اختیار کامل دارد و این مورد قبول اسلام نیست. دلایل تایید اتانازی دو مساله است؛ دلیل اول آتونومی است. به این معنا که فرد اختیار کامل دارد و می‌تواند برای خاتمه زندگی از اختیارش استفاده کند. مساله دوم،حفظ احترام فرد و رنج طاقت فرسایی که در انتهای زندگی فرد می‌تواند بر او عارض شود.
معصومه رودی اضافه کرد: در هیچیک از ادیان ابراهیمی چنین چیزی نیست که فرد به محض این که به اینجا رسید به زندگیش خاتمه دهد.ما در علم پزشکی چند نوع درمان داریم: درمان موثر که یکی از این درمان ها است بر این مبناست که برای بیماری یک درمان پیشنهاد می‌شود و فرد بر اساس آن به سمت بهبودی می رود. درمان دوم درمان غیر‌منطقی است. برای مثال استفاده از دستگاههای پزشکی برای افرادی که امیدی به بهبودشان نیست و به این ترتیب افرادی که واقعا به این دستگاهها احتیاج دارند از این ها محروم می مانند.
وی در ادامه تشریح کرد: درمان سوم درمان بیهوده است که دیگر هیچ راه درمانی برای فرد نیست. در اینجا فرد به احتمال زیاد اراده ندارد و هوشیاریش در سطح کمی است و امید به بهبودش وجود ندارد. مساله این است که اگر مراقبت قطع شود بهتر است یا فرد مدت زمان باقی مانده را زندگی کند.
معصومه رودی تاکید کرد: نظریاتی که در مورد قطع مراقبت در نظر گرفته می شود 3 نوع است؛حرام،مجاز و واجب.مراقبت بدون درمان، زنده بودن بیمار را تضمین می کند نه سلامتش را و رنج و درد اضافه را بر او تحمیل می کند.من با این مساله موافقم زیرا وقتی پزشک به عجز رسید و گفت من نمی‌توانم کاری انجام بدهم می شود دستگاهها را قطع کرد. ما احادیثی در این رابطه داریم؛ ماننند این حدیث از امام صادق(ع) که میفرمایند: تا درمان یک درد را پیدا نکردی به درمان نپرداز.
وی اظهار کرد: وقتی تیم پزشکی به اینجا رسید که دیگر نمی‌توان درمان کرد باید از مراقبت دست برداشت. تکنولوژی نباید فرد را به آنجا برساند که مرگ اضافه به فرد بدهد. وقتی فرد به اینجا می‌رسد و دستگاهها قطع نمی‌شود بیمار زجرکش می‌شود و نتیجه‌ای حاصل نمی‌شود.مساله دیگر حفظ منبع محدود است؛ در برخی خانواده ها فشار زیادی از بابت بیماری وجود دارد و امکانات بیمارستانی محدود است و باید با دقت ببشتری از امکانات استفاده کرد.
معصومه رودی با بیان اینکه ما سلامتی را در معنای خاصی در نظر می گیریم و هر موقعیتی که غیر از آن باشد در نگاه ما رنج است، گفت:مساله مورد بحث ما دردهای اضافه است که پزشک به فرد وارد می‌کند. بحث مراقبت تنها به معنی مراقبت نیست؛ فرق است میان اینکه از یک پیرزن مراقبت شود یا از کسی که هر لحظه زندگیش رنج کشیدن است.اگر فرد زتده و هوشیار باشد و تمام ویژگیهای انسان زنده را دارا باشد زنده است و کس که فقط قلبش بزند و نفس بکشد ولی هوشیاری نداشته باشد زنده نیست.
وی بیان کرد: مثلا کسی که از بدو تولدش بیماری خاصی داشته باشد و پزشکان گفته باشند که او تا چهل سالگی زنده می‌ماند و حتی ساید راه‌هایی برای درمان بیماریش پیدا شود این فرد حق زندگی دارد ولی وقتی که کسی هر لحظه زندگیش به نقطه پایان نزدیک می‌شود و امیدی به زندگیش نیست نمی‌شود گفت چون درد انسان ها را متعالی می‌کند ما او را به هر قیمتی زنده نگه می داریم.

وی در پایان اظهار کرد: رسالت پزشک این است که فرد را از درد رها کند.ما تا زمانی میتوانیم به بیماری رنج بدهیم که بتوانیم بعد از آن آرامشی برای او حاصل کنیم نه اینکه در قبال رنج اضافه به او مرگ بدهیم. در بحث اخلاق نتیجه گرا، وقتی قطع مراقبت انجام می‌شود نمی‌خواهیم مرگ بیمار را تضمین کنیم؛چه بسا یک تشخیص اشتباه باشد و بیمار بعد از قطع دستگاه تا مدت ها زنده بماند.

در ادامه نشست، اکرم ساقی، دانشجوی دکترای حکمت متعالیه، ضمن مطرح ساختن بحث کرامت انسانی اظهار کرد: باید تربیت اخلاقی را به دیگران بیاموزیم که در برخورد با بیمار، کرامت او از بین نرود. در رابطه با بحث درد و رنج، اینکه عده زیادی از افراد بگویند که ما رنج می‌بر یم و می‌خواهیم بمیریم، آیا چنین چیزی می‌تواند مبنای پایان دادن به زندگی باشد؟. این روایت که تا درمان یک درد را پیدا نکردی به درمان نپرداز، نمی‌تواند لزوماً برای این بحث به کار آید.

 

وی افزود: سه محور کلی تحلیل درد و رنج با توجه به نوع جهان‌بینی ما وجود دارد: اگر ما تحت تاثیر این تفکر باشیم که رنج بحث عبثی است و ما باید از آن رها بشویم_مانند برخی از مذاهب مثل بودائیست ها_می‌توان به زندگی پایان داد. در تفکر ما رنج دارای ارزش است و بلا و مصیبت را پذیرا است.از دیدگاه عقلی و فلسفی باید دید که درد یک امر وجودی است یا خیر؛ من آن را امر وجودی می‌دانم و امور وجودی ارزش وجودی دارند و نامطلوب نیستند. وی عنوان کرد: از دیدگاه دینی ما بیماری را بد و نامطلوب نمی دانیم.حدیثی از پیامبر اکرم(ص) با این مضمون وجود دارد که من تعجب می‌کنم از کسی که در برابر بیماری جزع و بی تابی می کند؛ اگر می‌دانست که برای صبر در برابر بیماریش چه پاداشی می‌گیرد آرزو میکرد که با حالت بیماری خداوند را ملاقات کند. این یک تبیین است.

اکرم ساقی اضافه کرد: در دیدگاه اخلاق وظیفه گرا، کاری به نتیجه ای که حاصل می‌شود نداریم و  وظیفه درست انجام دادن برای ما مهم است.در اخلاق نتیجه گرا، خلاف این است و نتیجه اهمیت دارد. با توجه به این دو محور ما وظیفه را این می‌دانیم که از بیمار تا زمانی که او نفس می‌کشد به خوبی مراقبت کنیم. در اخلاق نتیجه گرا نیز باید دید که آیا مراقبت از بیمار به نفع اوست یا به ضررش. از نظر معنوی روایات فراوانی داریم که هر درد و رنجی که به بیمار برسد در برابر آن پاداش می گیرد.

وی در ادامه گفت: وظیفه ما طبق شرایط ما تعیین می‌شود. وظیفه ما این است که اگر می‌توانیم از فرد مراقبت کنیم به مراقبت ادامه بدهیم. در فلسفه زندگی دنیوی و در نگاه عرفانی، هر انسانی طبق دیدگاه عرفان نظری، مظهر اسمی از اسماء خداوند است. بعضی از اسماء الهی در انسان ظاهر است و برخی از اسماء در باطن انسان نهفته اند.ما به این خاطر قدم به این دنیا گذاشته ایم که اینجا محلی است که به ما کمک می‌کند که این اسماء را به ظهور برسانیم.ما چه حقی داریم که این نعمت را از فرد می‌گیریم.

اکرم ساقی بیان کرد: به این شکل می توانیم هر چه بیشتر او را زنده نگه داریم و او را از این نعمت بهره‌مند کنیم.ما نمی‌توانیم با قاطعیت بگوییم که دستگاههای ما همه علائم حیات را می شناسند.شاید علائمی برای انسان زنده باشد که علم امروز به آنها دست پیدا نکرده باشد.

وی در پایان تشریح کرد: قطع مراقبت های پزشکی به این موضوع  بر‌می‌گردد که ما بیمار را موجود زنده ای می دانیم که هنوز نفس او با بدن او در ارتباط است یا خیر؛ اگر او را موجود زنده بدانیم اهدای عضو غلط است و اگر به او به چشم یک جسد نگاه کنیم بله درست است.

 باشگاه خبرنگاران دانشگاه فردوسی: زهرا سادات حسینی

 e1

 {jcomments on}

نوشتن دیدگاه

ارسال