اول اردیبهشت ماه در تقویم ملی ایرانیان همزمان با سالروز تولد شیخ اجل سعدی شیرازی که فرهنگوران او را بهعنوان استاد سخن میشناسند، یادروز سعدی نام گرفته است.
تاریخ زندگی این شاعر و سخنسرای بزرگ چندان معلوم نیست و روایات متعددی در كتابهای تاریخی ذكر شده است ولی ظاهرا در بین سالهای ۶۰۰ تا ۶۱۰ ه. ق در شهر شیراز به دنیا آمده است.سعدی در خانوادهای اهل علم و ادب چشم به جهان گشود و از ابتدای كودكی تحت نظارت دقیق پدرش به آموختن علوم و معارف روزگار خویش پرداخت. محبت و ارشاد خردمندانه پدر در سالهای كودكی مشوق این كودك خردسالو سرشار از هوش و استعداد بود و وی در مدتی كوتاه به اطلاعات وافری در باب تاریخ و ادبیات ایران دست یافت. سعدی در ۱۲ سالگی پدرش را از دست داد و با سرپرستی مادرش تحصیلات خود را ادامه داد. استاد در سال ۶۲۱ هجری قمری رهسپار بغداد كه مركز علمی و ادبی بزرگ آن روز جهان اسلام بود گشت ودر مدرسه معروف نظامیه بغداد و دیگر محافل علمی آن شهر مشغول به تحصیل شد.
این دوران مواجه بود با هجوم وحشیانه مغولان به ایران. زادگاه سعدی اگرچه از تهاجمات مغولان مصون ماند ولی استان فارس گرفتار كشمكشهای سختی بین خوارزمشاهیان و اتابكان شد و آرامش و امنیتی كه بر شیراز حاكم بود رخت بربست. سعدی كه در این ایام به خوشه چینی از محضر دو تن از بزرگترین مشایخ بزرگ صوفیه آن روزگار ابوالفرج بن جوزی و شیخ شهاب الدین سهروردی مشغول بود همزمان با این اوضاع و احوال دل از زادگاه زیبای خود بركشید و به پیروی از روح بیآرام و بیقرار خود به شوق جهانگردی عازم سفری دور و دراز گشت كه بین سی تا چهل سال به طول كشید. وی در طول این سفرهای طولانی مناطقی چون عراق، شام و حجاز سفر کرد و تا شمال آفریقا نیز پیش رفت و علاوه بر مشاهده شهرها و ملتهای مخلتف، با مذاهب و فرق گوناگون آشنایی یافت و با طبقات مردم همنشین گشت.
حكیم پس از این مسافرت طولانی و در حالی كه از جوانی خام و بیتجربه به پیری دنیا دیده و شیخی اخلاقگرا با كولهباری از تجارب معنوی و افكار ورزیده بدل گشته بود به شیراز بازگشت. این زمان كه حدود سال ۶۵۵ هجری قمری بوده است. در حالی كه در سراسر عالم اسلامی آن روزگار شهره عام و خاص گشته بود به سرایش اشعار خویش و خلق شاهكارهایی همچون گلستان و بوستان پرداخت.
از سعدی، آثار بسیاری در نظم و نثر برجای ماندهاست:
بوستان: کتابیاست منظوم در اخلاق. سعدي بوستان را در سال ۶۵۵ هجری قمری در ده باب به نظم درآورد. پندها و آرزوهاي سعدي در بوستان بيش از ديگر آثار او جلوهگر است. به عبارت ديگر سعدي مدينه فاضلهاي را كه به دنبال آن بود، در بوستان تصوير كرده است. در بوستان انصاف و حقپذيري فضيلتي است گرانقدر و ستودني. بوستان جهان حقيقت است. بنابراين در آنجا حقگويي و حقشنوي مقامي والا دارد. صداي بشردوستانه سعدي در آنجا به گوش ميرسد. در جايجاي اين كتاب عواطف انساني و همدلي و پيوستگي افراد بشر جلوهگر است.
گلستان: به نثر مسجع است. سعدي گلستان را نيز در سال ۶۵۶ هجری قمری در هشت باب تدوين كرد. وي در اين اثر با انتخاب كلمات مناسب و گزينشهاي درست، خواننده را به وجد ميآورد. واژهها در گلستان از نوعي موسيقي جاندار و همچنين نوعي همآوندي و هماهنگي برخوردارند. با توجه به حركات ريتميك واژهها درمييابيم كه سعدي با هنرمندي و با دانش فراوان و آيندهنگري واژهها را برگزيده است.
دیوان اشعار: شامل غزلیات و قصاید و رباعیات و مثنویات و مفردات و ترجیعبند و غیره (به فارسی) و چندین قصیده و غزل عربی.
• صاحبیه: مجموعه چند قطعه فارسی و عربیاست که سعدی در ستایش شمسالدین صاحب دیوان جوینی، وزیر اتابکان سرودهاست.
• قصاید سعدی: قصاید عربی سعدی حدود هفتصد بیت است که بیشتر محتوای آن غنا، مدح، اندرز و مرثیهاست. قصاید فارسی در ستایش پروردگار و مدح و اندرز و نصیحت بزرگان و پادشاهان آمدهاست.
• مراثی سعدی: قصاید بلند سعدی است که بیشتر آن در رثای آخرین خلیفه عباسی المستعصم بالله سروده شدهاست و در آن هلاکوخان مغول را به خاطر قتل خلیفه عباسی نکوهش کردهاست.سعدی چند چکامه نیز در رثای برخی اتابکان فارس و وزرای ایشان سرودهاست.
• مفردات سعدی: مفردات سعدی شامل مفردات و مفردات در رابطه با پند و اخلاق است.
رسائل نثر:
• کتاب نصیحة الملوک
• الجواب
• مجالس پنجگانه
هزلیات سعدی
شيخ اجل سعدي شيرازي در سال ۶۹۱ هجري قمري در زادگاه خويش شيراز درگذشت و درخانقاه خويش كه با دست خود آبادان كرده بود به خاك سپرده شد.
اینک نمونههایی را در زمینهی بهار از نظم و نثر «سعدی» میآوریم:
«فراش باد صبا را گفته تا فرش زمرّدین بگسترد و دایهی ابر بهاری را فرموده تا بناتِ نبات در مهد زمین بپرورد. درختان را به خلعت نوروزی، قبای سبز ورق دربرگرفته و اطفالِ شاخ را به قدومِ موسمِ [ربیع]، کلاه شکوفه برسرنهاده. عصارهی تاکی به قدرت او شهدِ فایق شده و تخمِ خرمایی به تربیتش، نخل باسق گشته.»
بـرآمد باد صبـح و بوی نـوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایـون بادت این روز و همه روز
چـو آتش در درخت افکنــد گلنــار
دگــر منقل منــه، آتش میفـــــروز
چو نرگس چشم بخت از خواب برخاست
حســد گـــــــو دشمنان را دیـــده بــــردوز
بهـــاری خـــــرمست ای گـــــل کجایی
کــه بینی بلبــــــلان را نالــه و ســـوز
جهان بی ما بسی بـودست و باشد
بـــــرادر جــــز نکــــو نامی مینـــــدوز
نکویی کن که دولت بینی از بخت
مبــــر فـرمــــــان بـدگوی بدآمـــوز
منه دل بر سرای عمر، سعدی
که بر گنبد نخواهد ماند این گوز
دریغا عیش اگر مرگش نبـودی
دریـغ آهو اگر بگذاشتی یوز
{jcomments on}