1505921235

هشتم ماه میزان (مهر) ، به عنوان «روز بزرگ‌داشت مولوی» ثبت شده است. وی از مشهورترین شاعران پارسی‌گوی است.

شرح زندگی مولوی

جلال‌الدین محمد بلخی، معروف به مولوی و مولانا و رومی، در ششم ربیع‌الاول سال ۶۰۴ هجری در ولایت بلخ، دیده به جهان گشود.

نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

پدر او مولانا محمد بن حسین خطیبی، معروف به بهاءالدین ولد و سلطان‌العلما، از بزرگان صوفیه و مردی عارف بوده است. پدر مولوی، مردی سخنور بوده و مردم بلخ، علاقه فراوانی به او داشته‌اند که ظاهرا همین وابستگی مردم به او سبب ایجاد ترس در محمد خوارزم‌شاه، شد و او را علیه بهاءالدین ولد، برانگیخت. به همین دلیل بهاءالدین ولد، پدر مولوی، احتمالاً در سال ۶۱۰ قمری، هم‌زمان با هجوم چنگیزخان از بلخ کوچ کرد و سوگند یاد کرد که تا محمد خوارزم‌شاه بر تخت نشسته، به شهر خویش باز نگردد.

مسافرت‌های مولانا

مولوی در سفر زیارتی که پدرش از بلخ عازم آن شد، پدر را همراهی کرد، طی این سفر در شهر نیشابور همراه پدر به دیدار شیخ فریدالدین عطار، عارف و شاعر شتافت. ظاهرا شیخ فریدالدین، سفارش مولوی را در همان کودکی (۶ سالکی یا ۱۳ سالگی ) به پدر کرد. در این سفر حج، علاوه بر نیشابور در بغداد نیز مدتی اقامت کردند و ظاهرا به خاطر فتنه تاتار از بازگشت به وطن منصرف شدند و بهاء‌الدین ولد در آسیای صغیر ساکن شد، اما پس از مدتی براساس دعوت علاء‌الدین کیقباد به شهر قونیه بازگشت.

ازدواج مولوی

مولوی، در هجده‌سالگی با گوهر خاتون، دختر خواجه لالای سمرقندی، ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه پسر و یک دختر بود. پس از فوت پدرش بهاء‌الدین ولد، راه پدر را ادامه داد و به هدایت و ارشاد مردم عمر خود را سپری کرد.

سفر مولوی برای تحصیلات

مولوی، در حالی‌که مردم را تربیت می‌کرد، از خودش نیز غافل نبود تا جایی‌که وقتی موفق به دیدار محقق ترمذی، شد خود را شاگرد او کرد و از تعلیمات و ارشادات او نهایت بهره‌ را برد و ظاهرا به تشویق همین استاد برای تکمیل معلوماتش، رنج سفر به حلب را برخود آسان نمود و عازم شهر حلبشد. وی در شهر حلب، علم فقه را از کمال‌الدین عدیم، فرا گرفت و پس از مدتی که به شهر دمشق رفت از دیدار با محی‌الدین عربی، عارف و متفکر زمانش نیز کمال استفاده‌ را برد و از آن‌جا عازم شهر قونیه شد و بنا به درخواست سید برهان‌الدین، طریق ریاضت را در پیش گرفت. پس از مرگ محقق ترمذی، به مدت ۵ سال مدرس علوم دینی شد که نتیجه آن تربیت، چهارصد شاگرد می‌باشد.

داستان آشنایی مولانا با شمس

مولوی، همچنان‌که گفتیم لحظه‌یی از تربیت خود غافل نبود. تاریخ این‌چنین می‌نویسد که روزی شمس وارد مجلس مولانا، می‌شود، در حالی‌که مولانا در کنار خود چند کتاب دارد. شمس، از او می‌پرسد که این‌ها چیست؟ مولانا جواب می‌دهد قیل و قال است. شمس می‌گوید و ترا با این‌ها چه کار است و کتاب‌ها را برداشته در داخل حوضی که در آن نزدیکی قرار داشت، می‌اندازد.

مولانا با ناراحتی می‌گوید: ای درویش چه‌کار کردی؟ برخی از این کتاب‌ها از پدرم رسیده بود و نسخه منحصر به فرد می‌باشد و دیگر پیدا نمی‌شود؛ شمس تبریزی، در این حالت دست به آب برده و کتاب‌ها را یک‌یک از آب بیرون می‌کشد، بدون این‌که آثاری از آب در کتاب‌ها مانده باشد. مولانا، با تعجب می‌پرسد: این چه سرّی است؟ شمس جواب می‌دهد این ذوق وحال است که ترا از آن خبری نیست. از این ساعت است که حال مولانا، تغییر یافته و به شوریدگی روی می‌نهد و درس و بحث را کنار می‌گذارد و شبانه روز در رکاب شمس تبریزی، به خدمت می‌ایستد. و به قول استاد شفیعی کدکنی، تولدی دوباره می‌یابد.

هر چند که مولوی، در طول زندگی شصت‌و هشت ساله خود با بزرگانی همچون محقق ترمذی، شیخ عطار، کمال‌الدین عدیم و محی‌الدین عربی، حشر و نشرهایی داشته و از هر کدام توشه‌ای براندوخته، ولی هیچ‌کدام از آن‌ها مثل شمس تبریزی، در زندگیش تاثیرگذار نبوده تا جایی‌که رابطه‌اش با او شاید از حد تعلیم و تعلم بسی بالاتر رفته و یک رابطه عاشقانه شده، چنان‌که پس از آشنایی با شمس، خود را اسیر دست و پا بسته شمس، دیده است.

پس از غیبت شمس از زندگی مولانا، با صلاح‌الدین زرکوب، دمخور شد، الفت او با این عارف ساده دل، سبب حسادت عده‌ای شد. پس از مرگ صلاح‌الدین، حسان‌الدین چلبی، را به عنوان یار صمیمی خود برگزید که نتیجه همنشینی مولوی با حسام‌الدین، مثنوی معنوی شده که حاصل لحظه‌هایی از هم صحبتی با حسام‌الدین می‌باشد. علاوه بر کتاب فوق، وی دارای آثار منظوم و منثور دیگری نیز می‌باشد که در زیر به نمونه‌هایی از آن‌ها اشاره می‌شود.

آثار مولانا

– مثنوی معنوی: به زبان فارسی می باشد.

– غزلیات شمس: غزلیاتی است که مولانا به نام مراد خود شمس سروده است.

– رباعیات: حاصل اندیشه‌های مولاناست.

– فیه ما فیه: که به نثر می‌باشد و حاوی تقریرات مولانا است که گاه در پاسخ پرسشی است و زمانی خطاب به شخص معین.

– مکاتیب: حاصل نامه‌های مولاناست.

– مجالس سبعه: سخنانی است که مولانا در منبر ایراد فرموده است.

درگذشت مولوی

بالاخره روح ناآرام جلال‌الدین محمد مولوی، در غروب خورشید روز یکشنبه، پنجم جمادی الاخر سال ۶۷۲ هـ قمری بر اثر بیماری ناگهانی که طبیبان از درمان آن عاجز گشتند به دیار باقی شتافت.

 

منبع- دانشنامه رشد

نوشتن دیدگاه

ارسال