kalam1

به گزارش باشگاه خبرنگاران دانشگاه فردوسی مشهد؛ پنجمین روز از همایش "جایگاه عقل در کلام و فلسفه" با محوریت بررسی ماهیت عقل نظری در فلسفه، در روز چهارشنبه 30 آذرماه 1397 در سالن کنفرانس دانشکده الهیات برگزار شد. 

در این نشست استاد محمدتقی سبحانی، استاد حوزه و دانشگاه، از فرآیند دستیابی به عقل نظری به معرفت سخن گفت. وی اظهار کرد: در فرایند دستیابی عقل نظری به معرفت، فیلسوفان راهی ارائه می دهند که چطور می توان از نقطه صفر به معرفت دست یافت؛ فرایند و روش‌هایی که در رسیدن به معرفت دنبال می کنند. حرف فلاسفه این است که روش ما شما را به یقین می رساند. در هر سه جهت تعریف، فرایند و روش شناسی دستیابی به معرفت و نتایج معرفت در طول تاریخ بحث هایی صورت گرفته است.

وی در ادامه گفت: فیلسوفان از زمان ارسطو وقتی با پرسش"علم چیست؟" مواجه شدند اینگونه پاسخ دادند که علم صورتی است که از شیء در ذهن عالم نقش می بندد. ذهن مانند یک آینه است که وقتی در مقابل شیء قرار می گیرد صورت شیء در آن نقش می بندد و فرد نسبت به آن علم پیدا می کند. اینجاست که بحث علم حضوری مطرح می شود. علم حضوری از ابتکارات فیلسوفان مسلمان بود و در جای دیگری حتی نزد فیلسوفان یونان چنین چیزی را سراغ نداریم. علم حضوری علم انسان به حالات خودش است. به تدریج معلوم شد که حتی علم حصولی مدیون علم حضوری است. اگر قرار است نسبت به علم حصولی علم پیدا کنیم به علم حضوری نیاز داریم.

استاد سبحانی افزود: درست است که فیلسوفان، علم حضوری را پایه علم می دانند اما از دیدگاه فلسفی علم حضوری تا به علم حصولی نرسد ارزش معرفتی ندارد. از دیدگاه فلسفه اسلامی علم، همان صوری است که در نفس حاصل می
‌شود. در اینجا سوالی پیش می آید که آیا این تلقی از علم قابل قبول است؟ ما بر این باوریم که این تعریف حتی اگر به صورت درست هم باشد، باز کامل نیست. ما برای وجود صورت در نفس به عنوان واسطه معرفت دلیل محکمی نداریم. این تعریف از علم یک تلقی عرفی از معرفت بوده است و برای اثبات آن ادله آوردند. این ادله امروز قابل نقد است، حتی اگر بپذیریم که برای بعضی از معرفت های ما صورت واسطه وجود دارد.

وی تصریح کرد: از دیدگاه فلاسفه نیز در انواع معرفت وجوب علم حضوری محل اختلاف است. شیخ اشراق می‌گوید که برای مشاهدات عینی به علم حضوری نیاز نداریم. مهم ترین دلیل برای وجود صورت که قابل نقد نیز هست این مساله است که وقتی ما به شیء خارجی علم داریم، این لام باید با حضور پیدا شود و این حضور حضور وجودی است، یعنی باید بین نفس من و حضور آن شیء اتحاد ایجاد باشد. در حالیکه حضور مستلزم اتحاد نیست. هیچ دلیلی ندارد که حضور مستلزم وحدت وجودی باشد. ذهن ما مانند آینه است که صورت شیء در آن نقش می بندد و فیلسوفان ما این را مورد قبول نمی دانستند. عداه ای می گفتند که این مساله توسط عقل فعال ایجاد می شود. صدر المتالهین در اسفار این موضوع را مطرح می کند و در جای دیگر متوجه این اشکال می شود.

استاد سبحانی اضافه کرد: در رابطه با فرایند و متدولوژی رسیدن به معرفت، عقل 3 منطق دارد؛ قیاس،استقرا و تمثیل. فیلسوفان می گویند که راه رسیدن به معرفت قیاس است و این راه یقینی است. اشکال این است که دستگاه فلسفه که استقرا را با این همه پیکره حذف می‌کند،دستگاه کاملی نیست. شهید صدر می گوید که استقرا یکی از راههای خوب رسیدن به معرفت است. تنها راه از میان روشهای قابل قبول قیاس برهان است. در برهان با مقدمات یقینی و بدیهی مقدمه چینی می کنیم تا به یقین برسیم.

وی تصریح کرد: این 6 گزاره از بین همه گزاره های برهانی یقینی تر هستند؛ مشاهدات، گزاره های تجربی، متواترات، حدسیات و فطریات. در مشاهدات و تجربیات بر چیزهایی که اکثری هستند تمرکز می کنند و باور دارند چیزی که تکرار شود اتفاقی نیست و غیر از دانش چیزی نیست. در حالیکه تجربیات مستلزم تکرار نیست. امروز متدولوژی علم تجربی نگاه گذشته را کنار گذاشته است. گاهی اوقات با یک بار آزمایش چیزی ثابت می شود تجربیات یقینی نیستند. در متواترات می گویند اگر چیزی را به کرات شنیدید یقین حاصل می شود. مشکل این است که این تعداد حد مشخصی ندارد.

استاد سبحانی تشریح کرد: حاصل معرفت شناسی فلسفه چیست؟ فیلسوفان چه وعده ای می دهند؟ در پاسخ به این پرسش، فیلسوفان تنها راه دستیابی به یقین را قیاس از طریق صورت و برهان می دانند.یقین 2 نوع دارد؛ یقین اخص و یقین اعم. در یقین به معنای اخص احتمال نقیض داده نمی شود و امکان نقیض محال است. همواره و در هر جا آن گزاره صادق است. اگر مسیر برهان را طی کنید به چنین یقینی می رسید. این پرسش مطرح می شود که شما با چه دستمایه ای قرار است این یقین را تحویل ما بدهید؟

وی در ادامه گفت: غیر از اولیات کدام یک از گزاره ها ما را به یقین به معنای اخص می رسانند؟ در پاسخ باید گفت،هیچ کدام. مشاهدات یقین به معنای اعم است .تجربیات در 99 درصد اصلا ما را به یقین نمی رساند.حداکثر تواترات یقین به معنای اعم می دهد.در این متدلوژی قرار است به ما یقین به معنای اخص تحویل بدهند. در فلسفه قضایایی که اینچنین اند چند دسته می شوند؛ قضایای تحلیلی و قضایای متدلوژی. قضایای متدلوژی به درد فلسفه نمی خورند.

استاد سبحانی در پایان اظهار کرد: دستگاه فلسفی ما از اول یک افق را به نشان می دهند که یقین به معنای اخص است. این روش معرفت‌شناسی ما را به این نتیجه می رساند که از اول دست از چیزی که در آمال بشر است و در عمل به آن نمی رسید بردارید. روش استقرا را بپذیرید. چرا از اول دالان معرفت شناسی را اینقدر تنگ می کنید و ما را از دانش تجربی محروم می کنید. ما از معرفت وجدانی محروم شدیم، ما از وحی محرم شدیم. ادعای ما این است که باید در فلسفه اسلامی مبتنی بر علم حضوری بازنگری شود. آن معرفت متعلق به گزاره های خیلی خاص است.

باشگاه خبرنگاران دانشگاه فردوسی مشهد: زهرا سادات حسینی 

kalam2

{jcomments on}

نوشتن دیدگاه

ارسال