گفتگو با دکتر سیدمحسین اصغرینکاح (عضو هیئت علمی گروه روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد) به مناسبت هفته آموزش
-به نظر شما در فرآیند آموزش، نقش فرهنگ و اخلاق حرفهای چیست؟
درست است که ما در یک فضای تخصصی و حرفهای کار میکنیم و هدفمان پرورش یک نیروی متخصص است ولی انسان یک موجود فرهنگی است و یکی از تفاوتهای برجستهی انسان با سایر موجودات، بعد فرهنگی اوست و این فرهنگ و اخلاق در همهی فعالیتهای انسانی وجود دارد، به ویژه در فضایی مانند دانشگاه که فضای فرهیختگی، تفکر و تامل است. اخلاق و فرهنگ در آن نقش بیشتری پیدا میکند و میباید به خصوص در تعامل با دانشجو، در فعالیتهای تدریس، در پرورش نیروی متخصص اصل بر اینکه چه تعداد نظریه و تکنیک منتقل شود نیست بلکه باید یک شاکلهی شخصیتی که آمیزهای از مسئولیتپذیری، سختکوشی، رعایت حقوق دیگران، حساسیت نسبت به مسائل اجتماعی، فرهنگی، و همه این مسائل بوجود آید و در تدریس استاد نیز این مسائل باید نمود پیدا کند.
-چه رابطه ای میان آموزش جامعه و شاگردپروری وجود دارد؟
ما نباید دانشجو را برای خلا تربیت کنیم دانشجو برای جامعه خویش تربیت میشود، دانشجو از یک جامعهای برخاسته و یک جامعه برای او هزینهای را متقبل میشود و هزینههای بسیاری از مالیات، حقوق عمومی صرف دانشجو میشود و این دانشجو باید متعهدانه برای جامعه نزدیک خویش که همان کشور و فضای ملی خودش هست باید حتما آماده شود تا سرمایههای مادی و معنوی که صرف شده است را جبران کند و هم بعنوان عضو یک جامعه بشری بتواند موثر باشد لذا صحیح است که مادر یک کلاس با جمعی از دانشجویان سروکار داریم ولی باید ببینیم که پیشینه اینها یک جامعه است و به جامعه بازمیگردیم و باید داشجو را با حساسیت نسبت به مسائل جامعه پرورش داد.
-نقش آموزش در پژوهش و در ادامه پیشرفت جامعه چیست؟
متاسفانه در دانشگاههای ما آموزش به دلایل مختلفی ، تحتتاثیر تصمیمگیریهایی، محدود گشته است. ما داریم از آموزش غفلت میورزیم و آموزش به تدریج محدودتر و ضعیفتر میشود و به نوعی ملاکهای پژوهشی سیطره بسیار گستردهای بر آموزش عالی میاندازد و آموزش را تضعیف میکند درحالی که اگر قرار است پژوهشگر برجستهای، نظریهپردازی، متخصص و فرد حرفهای از دانشگاه خارج شود، بنیاد دانشگاه به آموزش است و مخصوصا آموزش در گروههای مختلف دورههای کارشناسی مهجور مانده است و متاسفانه به صورت جدی به آن توجه نمیشود درحالیکه بهترین موقعیت، پرورش دانشجو در دوره کارشناسی است که هم سالهای زیاد و طولانی و همچنین با انگیزه زیاد آمدهاند همراه با ذهنهای آماده. لذا آموزش و پژوهش با یکدیگر توازن مناسبی ندارند. ملاکهای ارتقای اساتید که خیلی سختگیرانه بر پژوهش است به خصوص پژوهش هایی که به نوعی کاربردی با اجتماع ندارند و ملاکهای خاصی که رتبه دانشگاه و جایگاه دانشگاه به وسیله اینها تعریف می شود مخصوصا در علوم انسانی متاسفانه این رتبه بندی ها و ارتقابندی ها و نوع نگاه به اساتید باعث شده است که اساتید را در یک فضای محدود به آموزش قرار بدهد و به ارائه مقاله سوق یابند نه حتی انجام پژوهش. یعنی ما به پژوهش به عنوان پژوهش نگاه نمی کنیم بلکه به این صورت نگاه می کنیم که به دنبال این پژوهش چه تعداد مقاله وجود دارد و مقاله های که ملاکهای خاصی دارد به ویژه در علوم انسانی، نیازمند این هستند که بیشترین خدمات را به جامعه ارائه دهند.
نیروی متخصص که تفکرش، نگرشش، احساس مسئولیتش، دانشش، تحلیلگریاش در علوم انسانی قوی باشد با آموزش انجام میگیرد به ویژه در دوران کارشناسی و ما باید آموزش را جدی بگیریم و در هفته آموزش باید به این موضوع توجه کرد و در این هفته باید آموزش را به عنوان هسته اصلی فعالیت های دانشگاهی که پرورش متخصص است در نظر گرفت. این اصلی ترین کار دانشگاه است و گرنه موسسات و پژوهشکده های مختلفی در بیرون قرار دارد ولی کسی که قرار است متولی آموزش عالی باشد، دانشگاه است.
-آیا روشهای نوین در آموزش، در ارتقا کیفیت آن میتواند موثر باشد؟
مطمئنا آموزش یک فعالیت پویا است و نیازمند خلاقیت و تجریه روشهای جدید و بسط و گسترش روشهای جدید است و میتواند موثر باشد.
-چالشهای آموزش چیست؟
جدی نگرفتن آموزش. واقعا آموزش در دانشگاه ما یک امر جدی نیست و جایگاه لازم را در ذهن مدیران، برنامه ریزان و متولیان آموزش عالی ندارد. هرچند زحمات زیادی کشیده میشود. از قبل بوده و در آینده هم خواهد بود ولی اولویت در نیروی متخصص با بنیاد آموزش شروع نمیشود و این یک چالش بسیار بزرگ است.
دکتر اصغری نکاح در پایان از کسانی که هفته آموزش را بنیان نهادند و به آموزش توجه میکنند، تشکر و قدردانی کرد و درخصوص اینکه این تعاملات و ایدهورزیها بتواند کمکی در ارتقا سطح آموزش کند ابراز امیدواری کرد.
خبرنگار: مریم باقری
{jcomments on}