به نام خدا
بر این رواق زبرجد نوشته اند به زر
که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند...
نسیمِ زمان، تقویم پر از اتفاق را برایمان ورق زد، و اکنون به ورقی رسیده ایم که اگرچه فصل تازهای بعد از آن خواهد بود اما، فصل های پیش از آن، به پایش برگ ریختند تا سرو بلند قامتی شد و به آفتاب سلام کرد.
امروز تشکل های دانشجویی، کانون های فرهنگی، انجمن های علمی، شورای صنفی و سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی دانشگاه فردوسی مشهد، همان سرو است که به سمت چراغ روشنی خم شده تا بر دستانش بوسه زند.
دستانی که بوی خاک میدهند و بوی بذرهایی که ناگهان دردلها و اندیشهها جوانه زدند.
دست های باغبانی که خودش از نسل درختان آزاده است.
باغبانی که حصار کشید تا بادهای سمی، نفس نهالها را به شماره نیندازند. باغبانی که تیرگی را برنتافت و با تکه ای نور در مشتش، حرف پایانی برای ناگفتههای این مسیر پر از سنگلاخ شد.
امروز دور هم جمع شدهایم تا پاس بداریم نفس ها و لبخندها و گام های این مرد روشن را
زهرا سالاری
نوشتن دیدگاه